استارتاپ (کوتاه شدهی start up company) یک شرکت نوپا میباشد که توسط یک یا چند کارآفرین تاسیس شده است تا یک محصول یا خدمات منحصر به فرد را توسعه داده و به بازار عرضه کند. استارت آپ ها معمولاً با کمترین هزینه آغاز به کار میکنند. به طور کلی میتوان گفت استارتآپ ها با یک ایده خام شروع میشود که نمونهی آن در کشور و یا حتی دنیا وجود نداشته باشد. بهطوری که که راهحلهای نوآورانه و دوامپذیر برای رفع یک نیاز در بازار، ارائه میدهند.
توضیح دقیق تر و آشنایی کامل با استارت آپ
استارتاپ یک کسب و کاری است که معمولا قسمتی از آن مبتنی بر فناوری است. هر کسب و کار که بر پایه فناوری است، لزوما استارتاپ نیست. ولی همه استارتاپها به طرزی از وب، موبایل، اینترنت و تکنولوژیهای جدید استفاده میکنند تا رشد بالایی داشته باشند و به تعداد کاربران بالایی برسند. تنها وقتی حباب استارتاپها خواهد ترکید که مشتریها از استفاده از تکنولوژی خسته بشوند. مثلا اگر یکی از مشتریان ثابت آمازون با خودش فکر کند که، نه خرید از طریق سایت آمازون همچین هم خوب نیست و ترجیح بدهد سوار ماشین شده، در ترافیک بشیند. و به یک فروشگاه فیزیکی رفته و لپ تاپ جدیدش را حضوری با پول نقد بخرد. در آن حالت، احتمال سقوط استارتاپها بسیار بالا خواهد بود. در غیر این صورت از مد افتادن این کلمه امیدوار نباشید.
تاریخچه استارتاپ
مطمئنا می توان شروع آن را با شروع تمدن در بین انسانها و خرید و فروش محصولات خواند. اما آغاز استفاده از مفهوم استارتاپ به سال ۱۹۱۱ میلادی برمیگردد. آغاز آن با شرکت سیلیکون شروع شد و یکی از مهمترین محصولات این شرکت آیبیام بود. این استارت آپ در سالیان بعد موفق شد که خود را به عنوان یکی از غول های تولید کننده نرم افزار در دنیا معرفی کند. یکی دیگر از قدیمی ترین و موفق ترین استارت آپ های دنیا شرکت اپل است که توسط استیو جابز راه اندازی شد و همه شما با نحوه به وجود آمدن آن و سختی کشیدنهای این فرد در به نتیجه رسیدن این استارتاپ آشنا هستید. دیگر استارت آپ معروف جهان که همه ما با آن درگیر هستیم استارت آپ گوگل است که ایده آن در سال ۱۹۹۷ مطرح شد و در سال ۱۹۹۸ آغاز به کار و محصول خود را تولید کرد.
گسترش پذیری در استارتاپ چیست؟
در کنار رشد سریع و نسبتا ارزان امکانی که نرم افزار و فناوری به کسبوکارها میدهد، مقیاسپذیری یا گسترشپذیری است. مقیاسپذیری یکی از شرطهای یک استارتاپ است که توضیح آن به شرح زیر است: نامتناسب بودن رشد بالای یک کسبوکار، نسبت به هزینههای آن، مقیاسپذیری نام دارد. آنچه گفته شده به چه معنی است؟ یعنی اگر به فرض درآمد کسبوکار شما نسبت به سال گذشته ۱۰ برابر شده باشد ولی هزینههایتان ثابت مانده باشد. احتمالا به مقیاس پذیری رسیده اید. یا برعکس، اگر به فرض با ۲ برابر شدن درآمد کسب و کار شما، هزینههایتان نیز ۲ برابر شود. این کسب و کار مقیاس پذیر نیست (حداقل در آن مقطع). توجه داشته باشید مقیاس پذیر بودن یا نبود ربطی به موفقیت کسبوکار شما ندارد. در حالت دوم سود شما نیز قاعدتا ۲ برابر شده و کسب و کارتان رو به رشد و پیشرفت است. ولی مقیاس پذیر نیست. کسب و کارهایی که مقیاس پذیر نیستند. معمولا خیلی زود به سقف میخورد. پس استارت آپها کسب و کارهایی هستند که رشد بالایی دارند و (معمولا از طریق نرم افزار و فناوری) میخواهند به مقیاس پذیری برسند.
درک بهتر مفهوم مقیاس پذیری در استارتآپ
مثال رستوران سر کوچه شما فقط ظرفیت پذیرایی از ۱۰۰ نفر را دارد. اگر آن رستوران بخواهد درآمد روزانه خود را ۲ برابر کند . باید یک شعبه دیگر با آشپز، میز و صندلی و گارسون جدید بزند که هزینه هایش نیز ۲ برابر میشود. ولی استارت آپی مانند اینستاگرام را در نظر بگیرید که از صفر تا ۳۰ میلیون کاربر را در ۲۴ ماه طی کرد، ارزش یک میلیادر دلاری را از فیسبوک گرفت، ولی کلا ۱۳ تا کارمند بیشتر نداشت. هزینههای اینستاگرام نسبت به رشد و تعداد کاربرانش بسیار ناچیز بود. همچنین استارتآپ واتساپ، که ۴۵۰ میلیون کاربر جذب کرده بود، به قیمت ۱۳ میلیادر دلار فروخته شد و ۵۰ کارمند بیشتر نداشت. این شرکتها مقیاسپذیراند و دقیقا ارزش بالای آنها هم بخاطر مقیاس پذیری آنهاست. نرم افزار، وب، موبایل، تکنولوژیهای جدید خیلی میتوانند به مقیاس پذیری کسبوکار شما کمک کنند. چون یک سایت میتواند در ماه اول به ۱۰ نفر سرویس دهد، همان سایت با سرور های قویتر (که قیمت ناچیزی دارند) میتواند ماه بعد همان سرویس را به ۱۰ میلیون نفر عرضه کند.
چرا همه استارتاپ نمیزنند؟
حالا شاید با خودتان بگویید که چه خوب، اگر میشود سرویس با ارزشی ارائه کرد که با هزینههای ناچیز میلیونها کاربر داشته باشد، چرا همه استارتاپ نمیزنند؟ چون در حال حاضر هیچ فرمول ثابتی برای راه اندازی و رشد یک سرویس استارتاپی وجود ندارد. هیچ کس نمیتواند به شما بگوید که اگر فلان کار را شروع کنید و کیفیت محصولتان خوب باشد، بی شک در ظرف ۳ یا ۴ سال میتوانید مثل زاکربرگ دنیا را بگیرید و میلیادر شوید.
احتمال موفقیت استارآپ ها چقدر است؟
دو عامل نقش تعیین کننده ای در موفقیت و یا شکست استارتآپها دارند:
۱) مقیاس پذیر باشد.
۲) مشتریان زیادی جذب آن شود.
ترکیب این ۲ مورد باعث میشود که خیلی از استارت آپ ها شکست بخورند. آمار جهانی میگوید که از هر ۱۰۰ استارت آپ ۹۰ تا از آنها شکست میخورند. از ۱۰ تای باقی مانده فقط شاید یکی از آنها به موفقیت استارتاپهای معروفی مثل آمازون و فیسبوک و گوگل برسند. اکثر استارتاپ ها هیچ وقت نمیتوانند مشتریان زیادی را جذب کنند. احتمال بالای شکست باعث شده است که استارت آپها به روشهای ساده و سریع رو بیاورند. بجای اینکه از روز اول شرکتی ثبت کنند و سر سهم شرکت با هم دعوا کنند، یک گروه موقت تشکیل میدهند. که از طریق آزمون و خطا، راههای مختلفی را امتحان کند. بهجای اینکه طرح تجاری ۱۰۰ صفحهای تالیف کنند و سعی کنند پنج سال آینده را پیش بینی کنند، در ۱۰ ساعت مدل تجاری خود را بر روی بوم کسب و کار پیاده میکنند. سپس قدم به قدم با مصاحبه با مشتریان اولیه خود، به اعتبارسنجی فرضیات کسب و کارشان میپردازند. استارتاپها لازم است با برداشتن قدمهای کوچکتر، حساب شدهتر و با ریسک پایینتر جلو بروند.
نکات مهم در راه اندازی استارتاپ
وظیفه مهم در راهاندازی یک کسبوکار، تحقیق برای اعتبار، ارزیابی و توسعه ایده یا مفاهیم آن کسبوکار است. اگر ارزش یک شرکت بر اساس فناوری آن شرکت باشد، مهم است که بنیانگذاران از مالکیت معنوی ایدههای خود حفاظت کنند. از چالشهای راهاندازی یک شرکت نوپا سرمایه، نیروی انسانی و هزینههای پایه مثل اجاره دفتر و منشی است. برخی از شرکتهای نوپا برای کاهش این هزینهها از دفتر کار مجازی استفاده میکنند. شرکتهای نوپا معمولاً به دنبال جذب حمایت مالی هستند و همزمان به دنبال ایجاد مزیتهای رقابتی نسبت به سایر رقبا هستند. از این رو این شرکتها میکوشند تا با بازاریابی و ایجاد یک شبکه فروش منسجم زمینه مناسبی برای استارت آپ خود فراهم کنند. با این حال سرمایهگذاری در شرکتهای نوپا یک نوع سرمایهگذاری خطر پذیر دانسته میشود.
فرض میکنیم که شما از یک فروشگاه اینترنتی خارجی دیدن کردهاید و میبینید که تعداد مشتریان و آمار فروش آنها بسیار بالاست احتمالا شما نیز فکر میکنید. که :
- با یک هزینه ۴ تا ۱۰ میلیونی می توانید یک فروشگاه اختصاصی اینترنتی طراحی کنید.
- مطالب خود را در آن بارگذاری کنید.
- بر روی بحث بهینهسازی و محتوایی و گرافیکی آن کار کنید.
- تبلیغات گوگل و کار با ابزارهایی مانند گوگل ادوردز را یاد میگیرید.
- بر روی مشتریان یا مخاطبان خود کار میکنید.
- در نهایت به مرور زمان فروش خود را افزایش میدهید.
به جرات میتوان ادعا کرد که تمامی کسب و کارهای اینترنتی فقط همین مراحل را طی میکنند. شاید چند کار جزئی در آنها تفاوت ایجاد کند. بزرگترین تفاوت استارت آپ موفق با یک استارت آپ شکست خورده تلاش و کوشش، دانش بهروز و استمرار اعضای تیم است.
اصطلاحات کاربردی در استارت آپ
-
Anti Dilution Right:
حق جلوگیری از رقیق شدن سهام. شخصی که دارای این حق باشد، میتواند بهمدت معینی از رقیق شدن سهام خود که به واسطه جذب سرمایه اتفاق میافتد، جلوگیری کند. درصد سهم کلیه سهامداران یک شرکت با جذب سرمایه جدید از طریق شخص ثالث، کاهش مییابد (رقیق میشود)؛ بخشی از سهام که دارای حق جلوگیری از رقیق شدن باشد، مشمول این کاهش نمیشود.
-
Bootstrapping:
بوت استرپینگ به فرآیند راهاندازی یک کسبوکار میگویند که از ابتدای آن خودکفاست. به این معنی که بدون نیاز به کمک و منابع مالی خارجی ادامه مییابد. در دنیای استارت آپ، صاحبان یک کسبوکار میتوانند با استفاده از سود فعالیتشان و سرمایهگذاری آن در همان استارت آپ، کنترل شرکت را حفظ کنند.
-
Burn Rate:
به میزان هزینهکرد یک استارت آپ در زمان مشخص میگویند. مبلغی است که یک استارت آپ در حال حاضر بهطور ماهیانه خرج میکند تا جوابگوی مخارج خود قبل از سوددهی اولیه باشد.
-
Elevator Pitch:
اگر در یک آسانسور با یک سرمایهگذار همراه شوید و فقط ۶۰ ثانیه وقت داشته باشید تا ایده خود و دلیل اینکه ارزش سرمایهگذاری دارید را به او بگویید، چه خواهید گفت؟ اگر شما نتوانید ایده خود را در ۶۰ ثانیه طوری بیان کنید که همه متوجه شوند، احتمالا یک جای کار ایراد دارد.بهطور کلی ارائه آسانسوری شامل معرفی مشکل، راهحل، مشتریان و معرفی تیم کارآفرین یا صاحبان ایده است.
-
ESOP یا Option Pool:
سهام تشویقی کارکنان سهامی است که به مرور زمان بهواسطه حضور یک کارمند توانمند و مستعد به او تعلق میگیرد. بنیانگذاران معمولا در استارت آپها پنج تا ۲۰ درصد از سهام شرکت را برای تخصیص به کارمندان در نظر میگیرند. این کار با هدف حفظ استعدادها و جلوگیری از خروج آنها به دیگر شرکتها انجام میشود. بهطور مثال یک کارمند ارشد ممکن است ۰.۵ درصد از سهام شرکت را طی پنج سال صاحب شود (سالانه ۰.۱ درصد)
-
Fundraising:
جذب سرمایهگذار برای دریافت سرمایه جدید در یک استارت آپ میگویند. بهطور مثال یک استارت آپ برای دریافت سرمایه لازم برای مرحله رشد، مبلغ ۴۰۰ میلیون تومان جذب میکند. اگر فرض کنیم ارزش شرکت قبل از جذب سرمایه ۱.۶ میلیارد تومان بوده باشد (ارزش بعد از جذب سرمایه ۲ میلیارد تومان خواهد بود). سرمایهگذار با آوردن ۴۰۰ میلیون تومان به شرکت، ۲۰ درصد از سهام شرکت را صاحب میشود. و در اثر آن مابقی سهامداران بخشی از درصد سهام خود را از دست میدهند (ولی ارزش سهمشان تغییر نخواهد کرد).
-
IPO:
زمانی که یک استارت آپ، سهام خود را در یک فراخوان در بورس به عموم پیشنهاد میدهد و دیگر یک استارت آپ نیست.
-
Exit:
خروج به زمانی گفته میشود. که یک بنیانگذار یا سرمایهگذار از استارت آپ خارج میشود و سود حاصل از تلاش یا سرمایهگذاری خود را نقد میکند. معمولا خروج در زمان IPO یا M&A اتفاق میافتد.
-
NDA یا Non-Disclosure Agreement:
قرارداد محرمانگی اطلاعات توافقی است که بر اساس آن یک یا هر دو طرف موظف به حفظ اسراری هستند که بین یکدیگر مبادله میکنند. ممکن است شما در صورت زیر پا گذاشتن آن دچار دردسر شوید، پس حتما با دقت این قرارداد را بخوانید.
-
Pivot :
زمانی که یک شرکت به دلیل اینکه بازدهی ندارد. تغییر جهت و مواضع میدهد. برای مثال، تغییر در قسمتی از محصول یا تمرکز بر روی یک ویژگی خاص یا بررسی مجدد مشتریان و تمرکز کردن بر دستهای خاص از مشتریان خود.
-
Seed Funding:
سرمایه بذری؛ یک گیاه از یک بذر شروع به رشد میکند. بیشتر استارتآپها نیز برای رشد خود به میزان معینی از جذب سرمایه نیاز دارند تا رشد کنند. به این سرمایه که در مراحل اولیه در اختیار استارت آپ قرار میگیرد. سرمایه بذری گفته میشود.
-
Venture Capital (سرمایه گذاری خطرناک) :
سرمایهگذاری کارآفرینانه (خطرپذیر سابق!) به معنای تامین سرمایهی لازم استارتآپ های نوپایی است که پتانسیل رشد دارند. سرمایهگذاران منابع مالی و خدمات مدیریتی را در اختیار شرکتهای در حال رشد قرار میدهد. استارتآپها نیز از این امکانات به منظور توسعه محصول، جذب مشتری و افزایش نفوذ بازار استفاده میکنند. شرکت سرمایهگذار را ویسی فیرم (VC Firm) و به سرمایهای که به شرکت در حال رشد داده میشود، سرمایه کارآفرینانه (مخاطرهپذیر یا Venture Capital) گفته میشود.
مراحل راه اندازی یک استارتاپ
-
ایده پردازی در استارت آپ
مفهوم استارت آپ از یک ایده شروع می شود. که این ایده ممکن است. خلاقانه جدید بوده و یا ممکن است. برگرفته از یک کسب و کار خارجی یا داخلی باشد.
-
تحقیق و تعیین نقشه راه
برداشتن یک کاغذ سفید و نوشتن نقشه راه و یک استراتژی. در واقع اینکار یک طرح خام از ایده شما و مسیرکلی آن است که باید در آن مشخص کنید میخواهید به چه نقطه ای برسید.
همانطور که گام اول را با ایده پردازی برداشته اید. بهتراست کمی خیال پردازی کنید و هدف خود را تا نهایت ممکن پیش ببرید.
-
چگونگی ثبت ایده در استارت آپ و ادعای مالکیت؟
فراموش نکنید که ایده یک چیز جدید است. و ذهن افراد مختلف با یکدیگر متفاوت است. شاید شما به یک ایده رسیده باشید . که افراد دیگر هرگز به آن فکر نکرده اند. بنابراین در مرحله سوم راه اندازی استارت آپ باید به سراغ ثبت ایده و ادعای مالکیت آن بروید. برای ثبت اختراع و ایده های نوآورانه خود به سراغ پایگاه اطلاع رسانی مرکز مالکیت معنوی به آدرس اینترنتی http://iripo.ssaa.ir/ بروید.
-
تهیه نمونه اولیه
ایده های مختلفی در قالب مفهوم استارت آپ تعریف میشوند. که انجام هرکدام از آنها از یک مسیر متفاوت عبور میکند. برخی از ایده ها خدماتی هستند. و نیازی به تهیه نمونه اولیه ندارند. برخی دیگر شامل نمونه های آزمایشگاهی میشوند. که اصلی ترین گام مربوط به همین تهیه نمونه اولیه است.
-
عرضه نمونه به جامعه هدف کوچک و بررسی بازار
چند مورد یا نمونه اولیه را تولید کنید. و آن ها را در اختیار جامعه هدف قرار دهید. و همزمان با آن ها یک فرم نظر سنجی نیز در اختیار آنها قرار دهید. از این افراد بخواهید که از محصول مورد نظر استفاده کنند. و در مورد شرایط مختلف آن نظر بدهند.
-
ثبت ایده و محصول
در مرحله قبل ایده خود را به ثبت رساندهاید. و این شانس را به خود دادهاید. که در مورد مالکیت آن ادعا داشته باشید اما این ادعا نمیتواند شامل محصولات بدست آمده از آن باشد. ممکن است افرادی از محصولات مشابه و یا حتی از ویژگی های بهتر از آن استفاده کنند. پس باید در مراجع قانونی نسبت به ثبت ایده و محصول خود اقدام کنید. و مطمئن شوید که هیچ شخص دیگری از محصولات شما استفاده نمی کند.
-
پیدا کردن سرمایه گذار برای راه اندازی استارت آپ
یکی از مهمترین مراحل و بزرگترین چالش برای راه اندازی استارت آپ پیدا کردن یک سرمایه گذار برای پروژه است. کسی که بتواند ریسک سرمایه گذاری بر روی یک ایده نو را بپذیرد. البته تمامی ایده های استارت آپ هم نو و جدید نیست.
-
توافقات خود را قانونی کنید.
این میتواند یکی از بهترین توصیه ها و مشاوره ها در راه اندازی یک پروژه باشد. چراکه از بسیاری درگیریهای حقوقی در آینده جلوگیری میکند.
-
تولید انبوه را شروع کنید.
در این مرحله تجارت شما کم کم معنی استارتآپ را به خود میگیرید و تقریبا میتوانید آن را به عنوان یک شرکت نوپا معرفی کنید.
-
تبلیغات و بازاریابی در استارت آپ را فراموش نکنید.
آخرین مرحلهای که روند رو به رشد یک استارتآپ را به قله میرساند، مرحله تبلیغات و بازاریابی است. محصول یک استارتآپ تا زمانی که فرایند تبلیغات و بازاریابی روی آن انجام نگیرد. نمیتواند در بازار با سایر رقبا بجنگد.
- یک محصول تولید شد.
- درمعرض دید افراد زیادی قرار گرفت.
- نقاط قوت و نقاط ضعف آن دیده شد.
- تغییراتی در آن به وجود آمد.
- یک سرمایه گذار برای شروع کار پیدا شد.
- تولید انبوه آن در چند فاز انجام گرفت.
- و اکنون زمان فروش و عرضه آن به مشتریان فرا می رسد.